اسدالله غلامپور
مدیریت تعامل خصمانه، استراتژی آمریکا در مقابل ایران
ایران در سالهای اخیر فعالانه دنبال جایگاهی بود که هم «محدودهٔ نفوذ غرب» را کاهش دهد و هم روابط اقتصادی و ترازی با بازیگران بزرگِ اوراسیا برقرار کند.
فرهنگ اقتصاد _ ایران در سالهای اخیر فعالانه دنبال جایگاهی بود که هم «محدودهٔ نفوذ غرب» را کاهش دهد و هم روابط اقتصادی و ترازی با بازیگران بزرگِ اوراسیا برقرار کند. اکنون ایران به عضویت بریکس درآمده و از قبل نیز بهعنوان عضو کاملِ سازمان همکاری شانگهای پذیرفته شده بود، این دو واقعیت، مبنای مادی «بازگشت ژئوپلیتیک» را تشکیل میدهند. پیوندِ این عضویتها با پروژههای ترانزیتی مشخص است، کریدور بینالمللی شمال–جنوب که ایران را بهعنوان هستهٔ ترانزیتی بین روسیه، قفقاز، هند و اقیانوس هند قرار میدهد، در سالهای اخیر پیشرفت فنی و دیپلماتیک داشته و بهعنوان یک مسیر جایگزین برای مسیرهای سنتی (مثلاً کانال سوئز) مطرح است. گزارشهای فنی و تحلیلی نشان میدهند که کریدور بینالمللی شمال–جنوب، تا حد زیادی آمادهٔ بهرهبرداری بیشتر است و ایران نقش ترانزیتی و لجستیکی محوری در آن دارد؛ این کریدور بسته به تکمیل و کاهش موانع اداری میتواند زمان و هزینهٔ حملونقل را بهطور چشمگیری کاهش دهد و همین موضوع، ارزش ژئوپلیتیکی ایران را تقویت میکند. ایالات متحده در دوران جنگ سرد، ایران را «سدی در برابر نفوذ شوروی به آبهای گرم» میدانست. پس از فروپاشی شوروی، آمریکا و ناتو با حضور در افغانستان، عراق و خلیج فارس سعی کردند محاصره ژئوپلیتیکی ایران را حفظ کنند. در چشمانداز کنونی، ایران برای آمریکا همزمان هم تهدید است و هم ضرورت است. تهدید است چون همکاری آن با چین و روسیه نظم غربی را تضعیف میکند. ضرورت است چون بدون حضور ایران، مهار چین و روسیه در خاورمیانه و کنترل بازار انرژی ناممکن است. به همین دلیل، سیاست آمریکا نسبت به ایران، احتمالاً بر پایهی «مدیریت تعامل خصمانه» است، یعنی نه دوستی، نه دشمنی کامل؛ بلکه بازی دو وجهی کنترل و استفاده، از ایران.
چرا نقش ایران در راهبرد جهانی آمریکا علیه چین و روسیه دوباره برجسته شده است، این موضوع از نظر ژئوپلیتیک، انرژی، و فناوری امنیتی، قابل بررسی است. از بُعد ژئوپلیتیکی، ایران،در «قلب خشکی اوراسیا» قرار دارد. بر اساس نظریه مکیندر (Heartland Theory)، هر قدرتی که بر قلب خشکی اوراسیا تسلط یابد، میتواند بر جهان حکم براند. در عصر جدید، رقابت چین، روسیه و آمریکا در اوراسیا (آسیای مرکزی، قفقاز، اوکراین) را بسیاری ادامه همان منطق مکیندر میدانند. بر این اساس هر کس بر قلب زمین مسلط شود، بر جزیره جهانی تسلط مییابد؛ و هر کس بر جزیره جهانی تسلط یابد، بر جهان حکم خواهد راند. در نظریه مکیندر، جهان به سه بخش اصلی تقسیم میشود: ۱)قلب زمین، شامل آسیای مرکزی، روسیه و بخشهایی از اروپای شرقی، ۲) حاشیه خشکیها، محدودیه کمربندی از کشورهای پیرامون هارتلند شامل خاورمیانه، هند، چین و اروپا، ۳)حاشیه بیرونی، شامل قدرتهای دریایی مانند آمریکا و بریتانیا. ایران دقیقاً در مرز میان قلب زمین و حاشیه خشکیها قرار دارد، یعنی نه کاملاً در مرکز اوراسیا (قلب زمین) است، و نه در مناطق دریایی بیرونی؛ بلکه در نقطهای استراتژیک بین این دو قرار دارد. بعبارت دیگر ایران درست در مرز جنوبی این منطقه قرار دارد و حلقه اتصال سه حوزه استراتژیک غرب آسیا (خاورمیانه)، آسیای مرکزی و قفقاز، و دریاهای جنوبی و اقیانوس هند، است. این موقعیت سبب میشود ایران، مسیر طبیعی کریدور شمال–جنوب میان روسیه، هند و اروپا باشد؛ گذرگاه کلیدی طرح کمربند و جاده چین محسوب شود؛ و برای روسیه دسترسی به خلیج فارس و آبهای گرم فراهم کند. از نگاه واشنگتن، اگر چین و روسیه بتوانند ایران را بهطور پایدار در محور خود نگه دارند، نظم دریایی غرب (به رهبری آمریکا) در خاورمیانه و هند لطمه خواهد خورد. بنابراین، کنترل یا حداقل مهار ژئوپلیتیکی ایران برای آمریکا حیاتی است. آمریکا و متحدانش تلاش می کنند محور ایران–روسیه–چین را مهار کنند، چون این محور میتواند اتحاد قدرتهای قارهای اوراسیا را شکل دهند. ایران در این منطق، مرکز ثقل مقاومت در ریملند جنوبی (South Rimland) است و مانع اتصال قدرتهای دریایی (آمریکا) به قلب زمین میشود. بنابراین، نقش ایران دوگانه است: اول اینکه از دید غرب: مانع دسترسی به منابع اوراسیا و تهدید به اتحاد قارهای، و دوم اینکه از دید شرق، ایران دروازهای حیاتی برای شکستن محاصره دریایی غرب و دسترسی به بازارهای جهانی است. چالش دلار و «کریدور طلایی» نیز از موارد دیگر است. در سالهای اخیر، ایران، چین و روسیه پروژههایی را برای کاهش وابستگی به دلار آغاز کردهاند، نظیر استفاده از پیمانهای پولی دوجانبه، تسویه با یوآن و روبل در تجارت نفت، ایجاد شبکه مالی خارج از سوئیفت. این سیاستها تهدیدی مستقیم برای هژمونی دلار محسوب میشود. ایران، بهعنوان کشوری با تجربهی طولانی در دور زدن تحریمها نیز برای چین و روسیه الگوی مقاومت مالی است. از بُعد انرژی، نیز نقش ایران، مهم بوده و حلقه مفقوده نظم انرژی جهان است. در واقع، در رقابت انرژی میان شرق و غرب، ایران نقش “اهرم فشار طبیعی” را دارد، زیرا دارنده دومین ذخیره گاز طبیعی جهان (پس از روسیه) است و همچنین در جایگاه چهارمین ذخیره نفت خام جهان قرار دارد. این منابع در صورت بازگشت کامل ایران به بازار جهانی، میتواند تعادل قیمت و وابستگی اروپا به روسیه را تغییر دهد. آمریکا میخواهد اروپا را از وابستگی به گاز روسیه رها کند، اما گاز مایع (LNG) آمریکا گران است، اگر ایران بتواند به بازار اروپا یا هند صادر کند، هزینه انرژی جهانی کاهش مییابد و قدرت روسیه تضعیف میشود، به همین دلیل، واشنگتن با وجود تحریمها، در پشت صحنه مانع از فروپاشی کامل صنعت انرژی ایران می باشد؛ زیرا در آینده ممکن است به عنوان اهرم جایگزین روسیه از آن بهره گیرد. از سوی دیگر پیوند ایران–چین، نیز از نظر آمریکا، مهم است. چین با قرارداد ۲۵ ساله همکاری جامع با ایران (۲۰۲۱)، به دنبال دسترسی بلندمدت به نفت و گاز ارزان ایران است. از دید آمریکا، این قرارداد بخشی از راهبرد چین برای دور زدن دلار و کنترل مسیرهای انرژی خاورمیانه است. بنابراین، ایران به صحنهای از رقابت مستقیم واشنگتن و پکن تبدیل شده است. از نظر فناوری و امنیتی، نیز حضور ایران در شبکه ضدغربی جدید شامل هند، چین، روسیه و کلا اتحاد شانگهای مهم است. علاوه بر همه موارد فوق، ایران در دو دهه اخیر، در حوزه فناوریهای تحریمی (پهپاد، موشک، جنگ الکترونیک) به سطح قابل اتکایی رسیده است. از دید آمریکا، حمایت ایران از محور مقاومت با بهره گیری از فناوری بومی، و انتقال فناوری موشکی و پهپادی از ایران به گروههای مقاومت در لبنان، یمن و عراق، موجب ایجاد بازدارندگی چندلایه علیه اسرائیل و پایگاههای آمریکا می باشد. این توانمندیها اکنون در سه عرصه مورد توجه واشنگتن است: الف) پیوند ایران–روسیه در جنگ اوکراین، از دیدگاه غرب پهپادهای ارزان ایرانی، نقش کلیدی در توازن میدانی جنگ اوکراین داشته و این همکاری نظامی بین ایران و روسیه، نشانه ی شکلگیری یک بلوک فناوری مستقل از غرب است. همچنین در دیدگاه آمریکا، پیوند ایران–چین در فناوری مخابراتی و سایبری و حضور شرکت های چینی در زیرساخت ارتباطی ایران مهم و نشانه دوری جستن ایران از فناوری های غربی در زمان تحریم است. لذا این امر واشنگتن را نگران کرده که ایران به پل فناوری چین در خاورمیانه تبدیل شود.
به اشتراک بگذارید:
لینک خبر: